گفت‌وگو با آهنگساز تئاتر «اعتراف» به کارگردانی شهاب حسینی

گفت‌وگو با آهنگساز تئاتر «اعتراف» به کارگردانی شهاب حسینی

چهار آلبوم مجموعه آلبوم‌های گروه «هفت»، عمده‌ترین فعالیت مهدی حسینی قبل از سال 1387 بود. مجموعه‌ای که برادر بزرگش شهاب، در دو آلبوم آن به عنوان خواننده و در دو آلبوم هم با دکلمه حضور داشت. تولید این مجموعه، در سال 87 متوقف شد و او مدتی از کار حرفه‌ای در زمینه موسیقی دور بود تا اینکه در سال 1390 و این‌بار با موسیقی فیلم برگشت و فعالیت‌های نسبتاً خوبی هم در این زمینه داشت.

مهدی حسینی این شب‌ها، با «اعتراف»، نمایشی که با بازی و کارگردانی شهاب حسینی و حضور استاد علی نصیریان روی صحنه تئاتر شهر است، یک‌بار دیگر حضور موثر و فعالی را در زمینه موسیقی نشان داده است.

این نمایش بسیار مورد توجه و پرفروش شده و حضور موسیقی هم در آن چشمگیر است. مهدی حسینی برای نمایش «اعتراف» هفتاد دقیقه موسیقی نوشته و این یعنی این‌که، کارگردان روی موسیقی نمایش‌اش حساب ویژه‌ای باز کرده است.

در ارتباط با موسیقی «اعتراف» گفت‌وگویی با مهدی حسینی انجام داده‌ایم که می‌خوانید.

* اولین کار موسیقایی برادرتان شهاب حسینی در همکاری با شما، در پروژه گروه «هفت» بود. چرا آن پروژه ادامه پیدا نکرد؟
آلبوم «هفت» محصول یک دوره زمانی خاص بود و ما این فعالیت را با انگیزه‌های زیادی شروع کردیم اما متأسفانه با شرایط خاصی در بازار مواجه شدیم و بعد، به خاطر اتفاقاتی که برایمان افتاد، ترجیح دادیم مدتی این کار را با این گروه ادامه ندهیم. شهاب هم تصمیم گرفت وارد حوزه خوانندگی نشود و صرفاً به کار اصلی خودش بپردازد. این بود که ما فاصله گرفتیم. از سال 1387 کار ما در گروه «هفت» متوقف شد و سال 90 من با موسیقی فیلم به حوزه موسیقی برگشتم.

* یعنی در سال هشتاد و هفت کار گروه «هفت» متوقف شد؟
بله. در این سال ما آلبوم‌های سه و چهار گروه «هفت» را کار کردیم و بعد از آن سه چهار سالی نبودم و دوباره که به ادامه حرفه خودم برگشتم، کار موسیقی را با موسیقی فیلم شروع کردم.

* چرا نخواستید برای دیگر خواننده‌های موسیقی پاپ آهنگسازی کنید؟
تا همین یکی دو سال گذشته با چند نفر از دوستان کار می‌کردم ولی زمانی که به موسیقی فیلم پرداختم، تمرکزم را روی این موضوع گذاشتم. احساس می‌کنم به لحاظ روحی با این نوع موسیقی بیشتر ارتباط برقرار می‌کنم و برایم هیجان بیشتری دارد.

* اجازه بدهید کمی ‌هم درباره موسیقی نمایش «اعتراف» و ساختار آن صحبت کنیم. این کار از نظر موسیقایی از همان ابتدا با یک پارادوکس شروع می‌شود؛ یعنی فضا، فضای کلیسا است و کل اتفاقات هم در همین لوکیشن کلی می‌افتد. البته در پرده‌های مختلف، لوکیشن‌های دیگری را هم در داخل همین لوکیشن داریم اما به هر حال بالای صحنه هم پنجره‌های کلیسا را می‌بینیم. با این حال موسیقی اینترو (ابتدایی) و موسیقی‌های بعدی نه تنها موسیقی کلیسایی نیستند، بلکه دور از آن فضا و خیلی خشن‌تر از این نوع موسیقی است. آیا عمداً این کار را کردید تا نشان دهید قرار است فاجعه‌ای اتفاق بیافتد؟
ما در ابتدا سعی کردیم با موسیقی یک پیش درآمد از روایتی که می‌خواهیم داشته باشیم را نشان دهیم. قبل از تیتراژ اول‌مان، یک موسیقی معرفی داریم که شهاب از بالای صحنه در یک فضای مه‌آلود و وهم‌انگیز پایین می‌آید. در این صحنه، این کاراکتر زندگی‌اش را مرور می‌کند و برای همین صدای افکت‌های بچه مورد استفاده قرار می‌گیرد و فضاسازی براساس یک کودکی اتفاق می‌افتد و در ادامه مسیر، بینندگان متوجه می‌شوند که چرا ما در ابتدای امر، این موسیقی را پخش کردیم. کارکتر در مه می‌آید و در یک فضای وهم‌آلود بیرون می‌رود.

* کاراکتر اصلی این آدم هم براساس همین کودکی ساخته می‌شود.
بله. در ادامه بیننده متوجه می‌شود که همه این اتفاق‌ها نشأت گرفته از یک خانواده و یک کودکی است و اتفاقاتی در کودکی این کاراکتر افتاده که بازتاب آن همین نمایش است. همانطور که شما هم اشاره کردید، بعد از بخش ابتدایی، نور از جاهای مختلف می‌تابد و یک‌بار روی آقای نصیریان در یک گوشه از صحنه می‌افتد و یک بار هم روی شهاب در گوشه دیگر. هر دوی آنها جلوی آینه ایستاده‌اند و کارهای خودشان را انجام می‌دهند؛ یک نفر اسحله برمی‌دارد و یک نفر هم صلیب می‌اندازد...

* ولی موسیقی تغییر نمی‌کند و ما در کل این بخش، یک موسیقی را به صورت پیوسته می‌شنویم.
بله. فضای کار ما با یک فضای مهیج ارکسترال شروع می‌شود. متناسب با تبلیغات، موضوعات و گفتمان‌هایی که قبل از این اجراها داشتیم و تا حدودی توضیح داده بودیم که ژانر این کار چیست. بنابراین مردم تا حدودی با فضای این کار آشنا هستند. پس ما متناسب با این فضا، با یک موسیقی تیتراژی خاص شروع به کار کردیم.

* اما همیشه این برگشت‌ها وجود دارد و وسط کار، ما به ناقوس کلیسا بر می‌گردیم و صدای ناقوس را هم می‌شنویم. در همان موسیقی ابتدایی هم، موسیقی با صدای ناقوس قطع می‌شود.
بله. در همان موسیقی تیتراژ، در فواصل مختلف ناقوس نواخته می‌شود و در انتهای آن هم ناقوس زده می‌شود و بعد ورود بازیگر را داریم.

* و جایی که گره از این داستان باز می‌شود، موسیقی هم ملایم‌تر و نزدیک به موسیقی کلیسایی می‌شود.
ما از فضای موسیقی کلیسایی در زیرمتن‌های کارمان استفاده کردیم. خیلی از موسیقی‌هایی که من در این کار ساختم، متناسب بود با کرهای کلیسایی و متن‌هایی که در کلیساهای کاتولیک خوانده می‌شود. ما این‌ها را در صحنه داریم، منتها دو بحث وجود داد؛ یکی بحث فلسفی پشت متن و یکی هم روایتی که داریم می‌بینیم. یک داستان شخصی و پیامی‌ که در پشت این داستان خوابیده است. من و شهاب دنبال فضاسازی‌هایی بودیم که بتواند هر دو حس را نشان دهد. برای همین هم بود که یک جاهایی دقیقاً از آواهای کلیسایی استفاده کردیم و موسیقی مرتبط با آن و جای دیگر موسیقی دیگری متناسب با آن حال و هوا. من در این کار از کوارتت زهی و کارهای ارکسترال استفاده کردم تا فضاسازی‌های افکتیو و سعی کردیم همه صحنه‌ها را پوشش دهیم.

* اما در کلیت کار، موسیقی افکتیو غالب بود و توقع اینکه در یک فضا که حالت کلیسا دارد، گیتار الکتریک بشنویم در ابتدا وجود ندارد. برای همین هم هست که گفتم حالت پارادوکسیکال دارد و در ابتدا، روی دادن یک فاجعه را نشان می‌دهد.
بله و خدا را شکر تا اینجای کار بازتاب‌های خوبی دریافت کرده‌ایم. علاوه بر آن ما در کنار قصه، بازی‌ها و اسپیشیال افکت‌هایی در صحنه داریم و سعی کرده‌ایم با کمک موسیقی کاری کنیم که مخاطب بیشتر با صحنه درگیر شود.

* در طول زمان اجرا، موسیقی تغییر کرده یا همانی است که از ابتدا تولید کردید؟
نه، موسیقی از اول همین بود. اگر دقت کرده باشید، این تئاتر با اغلب تئاترها فرق دارد. ما تئاترهایی داشته‌ایم که در آنها گروهی آمده و در تمام کار، موسیقی اجرا کرده‌اند؛ در واقع تئاتر به صورت موزیکال پیش رفته است. در اغلب تئاترها، ما موسیقی را پنج، هفت و ده دقیقه، آن هم در جاهای خاص می‌شنویم. اما تئاتر «اعتراف» از معدود تئاترهایی ا‌ست که هفتاد دقیقه موسیقی دارد و ما درست مثل یک فیلم برای تمام فضاهای آن موسیقی ساخته‌ایم تا مخاطب را با حس آن صحنه همراه‌تر کنیم. مثلاً وقتی در یک فلاش‌بک، یک نفر دستگیر می‌شود و او را به انبار می‌برند، ما از فضای کلیسا جدا می‌شویم و به یک خاطره در یک فلاش‌بک می‌پردازیم که المان‌های خودش را دارد. برای همین، رنگ کار خیلی زیاد شد و اساساً کارِ خیلی سنگین و سختی بود. خدا را شکر هم شهاب راضی بود و هم بقیه دوستان و هم بازتابی که گرفتم خیلی خوب بود.

* نوازندگانی که با شما در این کار همکاری کردند چه کسانی بودند؟
ممنونم از این سوال. کار ما خیلی فشرده بود و باید در زمان خیلی کوتاهی جمع می‌شد و دو دوست در این کار خیلی به ما کمک کردند. این دوستان تقریباً تمام کارهایشان را رها و به من در انجام این کار کمک کردند؛ مهدی علی‌بخشی از نوازندگان و مدرسین بسیار خوب پیانو، ویولن و سازهای سنتی ایرانی و آقای واحد بیات که استاد گیتار و مدرس و نوازنده هستند. همچنین شهاب آل‌احمد، مه‌گل صفدری و جمعی از دوستان دیگر. البته خیلی از فضاهای ما هم سمپل است.


آموزشگاه موسیقی شباهنگ با ابداع روش های خلاقانه به حفظ واشاعه موسیقی و فراگیری آن اقدام کرده است و از شروع فعالیت خود سعی کرده تا نگرشی فراتر از فعالیت های مرسوم سایر آموزشگاه موسیقی ایران به مبحث آموزش موسیقی داشته باشد.